English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (633 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
To live a long life . U عمر طولانی (زیاد ) کردن
Other Matches
long-distance U با شعاع عمل زیاد طولانی
long distance U با شعاع عمل زیاد طولانی
extensions U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
prolong U طولانی کردن
extend U طولانی تر کردن
elongation U طولانی کردن
extending U طولانی تر کردن
extends U طولانی تر کردن
prolonging U طولانی کردن
prolongs U طولانی کردن
prolongation U طولانی کردن تطویل
lengthens U طولانی کردن کشیدن
lengthening U طولانی کردن کشیدن
lengthened U طولانی کردن کشیدن
lengthen U طولانی کردن کشیدن
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
prolongate U طولانی کردن امتداد دادن
macrobiotics U دانش طولانی کردن عمر
outstay U بیش از حد لزوم ماندن اقامت طولانی کردن
extensions U طولانی کردن اتصالی شعبه فروشگاه یااداره
extension U طولانی کردن اتصالی شعبه فروشگاه یااداره
skip breathing U حبس نفس برای طولانی کردن مدت غواصی
fibres U که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود
fibre U که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود
fiber U که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود
load call U وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition U احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
I didnt get much sleep. U زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
frequented U مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequent U مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequenting U مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequents U مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
overspend U زیاد خرج یا مصرف کردن افراط کردن
propagated U زیاد کردن
heightened U زیاد کردن
grnish U زیاد کردن
heightens U زیاد کردن
heightening U زیاد کردن
increased U زیاد کردن
overstock U زیاد پر کردن
intensification U زیاد کردن
heighten U زیاد کردن
propagate U زیاد کردن
propagating U زیاد کردن
propagates U زیاد کردن
overload U زیاد پر کردن
overloaded U زیاد پر کردن
increase U زیاد کردن
increases U زیاد کردن
add زیاد کردن
to run rup U زیاد کردن
overloads U زیاد پر کردن
overheated U زیاد گرم کردن
overworks U کار زیاد کردن
overheats U زیاد گرم کردن
raises U پروراندن زیاد کردن
overworking U کار زیاد کردن
propagates U زیاد کردن پروردن
overcharge U زیاد حساب کردن
overworked U کار زیاد کردن
make much of U استفاده زیاد کردن از
propagate U زیاد کردن پروردن
propagating U زیاد کردن پروردن
raise U پروراندن زیاد کردن
overcharged U زیاد حساب کردن
elevation of security U زیاد کردن تامین
expanded , capacity U زیاد کردن گنجایش
overloaded U زیاد بار کردن
propagated U زیاد کردن پروردن
overcharges U زیاد حساب کردن
overcharging U زیاد حساب کردن
overload U زیاد بار کردن
overrating U زیاد براورد کردن
overrates U زیاد براورد کردن
overrated U زیاد براورد کردن
overrate U زیاد براورد کردن
to overexert U تقلای زیاد کردن
adds U زیاد کردن برد
overfreight U زیاد بار کردن
overpress U زیاد پافشاری کردن در
strains U کوشش زیاد کردن
overestimate U زیاد براورد کردن
overestimated U زیاد براورد کردن
to overwork oneself U زیاد کار کردن
overestimates U زیاد براورد کردن
to overstrain oneself U تقلای زیاد کردن
oversimplifying U زیاد ساده کردن
overloads U زیاد بار کردن
overestimating U زیاد براورد کردن
ransacks U زیاد کاوش کردن
strain U کوشش زیاد کردن
add U زیاد کردن برد
adding U زیاد کردن برد
oversimplifies U زیاد ساده کردن
oversimplified U زیاد ساده کردن
overwork U کار زیاد کردن
ransacking U زیاد کاوش کردن
superheat U گرم کردن زیاد
oversimplification U زیاد ساده کردن
oversimplify U زیاد ساده کردن
ransack U زیاد کاوش کردن
ransacked U زیاد کاوش کردن
overheat U زیاد گرم کردن
over refine U زیاد موشکافی کردن
over excite U زیاد تحریک کردن
ingurgitate U فرا گرفتن زیاد پر کردن
extorting U اخاذی کردن زیاد ستاندن
extorts U اخاذی کردن زیاد ستاندن
to rummage out U با جستجوی زیاد پیدا کردن
overpress U زیاداصرار کردن در زیاد فشاراوردن بر
call of more U حق تقاضای زیاد کردن مبیع
to lavisheffort U زیاد تلاش یا کوشش کردن
extorted U اخاذی کردن زیاد ستاندن
give or take <idiom> U از مقدار چیزی کم یا زیاد کردن
gap U اختلاف زیاد شکافدار کردن
gaps U اختلاف زیاد شکافدار کردن
to bolt U با سرعت زیاد حرکت کردن
extort U اخاذی کردن زیاد ستاندن
enlarged U توسعه دادن زیاد بحث کردن
enlarge U توسعه دادن زیاد بحث کردن
to overrun oneself U از دویدن زیاد خود را خسته کردن
haunt U زیاد رفت وامد کردن در دیدارمکررکردن
slash U تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
enlarges U توسعه دادن زیاد بحث کردن
to overeach oneself U زیاد جلو افتادن و خودراخسته کردن
task U زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
overbear U مغلوب کردن زیاد میوه دادن
overset U زینت دادن زیاد بار کردن
haunts U زیاد رفت وامد کردن در دیدارمکررکردن
slashes U تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
slashed U تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
enlarging U توسعه دادن زیاد بحث کردن
tasks U زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
to hold somebody in great respect U کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
to occupy much space U فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
to dwell on U زیاد وقت صرف کردن روی کشیدن
overstaying U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overstayed U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overstay U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overwind U بیش از اندازه کوک کردن زیاد پیچیدن
overstays U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
longsome U طولانی
longed U طولانی
longer U طولانی
longest U طولانی
prolong U طولانی
of long standing U طولانی
longs U طولانی
agelong U طولانی
prolongs U طولانی
prolonging U طولانی
prolix U طولانی
long- U طولانی
shortest U طولانی نه
protracted U طولانی
shorter U طولانی نه
greatest U طولانی
short U طولانی نه
great- U طولانی
great U طولانی
long U طولانی
lionize U مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
inflating U پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
inflates U پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
inflate U پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
to work hard U سخت و با زحمت زیاد کار کردن [اصطلاح روزمره]
to piss off the wrong people <idiom> U آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
pick and choose U در سوا کردن چیزی دقت ووسواس زیاد داشتن
overstock U زیاد ذخیره کردن موجودی بیش از حدلزوم داشتن
periphrastically U بطور طولانی
longer U طولانی طویل
as long as U بمدت طولانی
gangling U طولانی و دراز
blue moon U مدت طولانی
longs U طولانی طویل
longed U طولانی طویل
long- U طولانی طویل
long U طولانی طویل
telephone U در یک مسافت طولانی
long play U صفحه طولانی
telephones U در یک مسافت طولانی
hold over <idiom> U طولانی نگهداشتن
longest U طولانی طویل
telephoned U در یک مسافت طولانی
telephoning U در یک مسافت طولانی
overrated U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
multiple U حاوی قط عات زیاد بودن یا عمل کردن به روشهای مختلف
overrates U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrating U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
decimated U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimates U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com